قرن نوزدهم از نيمه گذشتهاست. گروهي لهستاني وطنپرست و هنردوست از لهستان تحتاشغال روسيه به تنگ آمدهاند و روياي آرمانشهري را در سر ميپرورانند. آنها به سرپرستي ماريِنا زاوينژوفسكا، بزرگترين بازيگر تئاتر لهستان، به آمريكا مهاجرت ميكنند؛ مارينا با خانواده و دوستانش به كاليفرنيا ميرسد. اما آرمانشهر فرو ميريزد، حلقهي اطرافيان پراكنده ميشوند و مارينا تنها ميماند. اين تنهايي آغازي است براي تغيير، براي خلق يك بازيگر ديگر و تولد يك ستاره روي صحنه.