داستان مادري كه دختر پسرش شد
معرفي محصول:
ناگهان اسبها در شب شيهه كشيدند.ميخكوب سر جايم ايستادم، گوشهايم در باد. . شيهه به يك شيهه معمولي شباهت نداشت. صدايي بود نرم، دلنشين، به طرز عجيبي زنانه، كمي مانند يكي از اين نالههاي دوردست جنگلهاي بروتاين زير باران تند بهاري؛ صدايي شفاف و به زحمت شنيدني كه گويا شما را به اسم صدا ميزند... سرم را برگردانم، هيچكس پشت سرم نبود.
85,000 تومان