درباره‌‌ی همه پرندگان (نمایش‌نامه)

اتاقي در بيمارستان. پرستاري وارد مي‌شود. پرستار: ببخشين. ساعت ملاقات تموم شده. شما ديگه نبايد اينجا بمونين. تا فردا ساعت 7. وحيدا: معذرت مي‌خوام. من عبري بلد نيستم. پرستار: گفتم ساعت 20 شده. شما نمي‌تونين اينجا بمونين. تا فردا ساعت 7. وحيدا: اگه در طول شب بيدار شد، خبرم مي‌كنين؟ پرستار: شماره تلفنتون رو دادين؟ وحيدا: من تلفن همراه ندارم. با شماره همراه ايتان با من تماس بگيرين يا به پاراديز هتل پورت د ليون، زنگ بزنين. پرستار: امكان داره كه ارتش محله مسلمان‌نشين رو محاصره كرده باشه. وحيدا: مي‌تونم اينجا بمونم؟

آخرین محصولات مشاهده شده