درباره‌‌ی پزشک نازنین (نمایش‌نامه)

دكتر: دهان باز كردن كه درد نداره. الان فقط مي‌خوام نگاه كنم. بايد ببينم كجاست؟ كدوم دندونه؟ چه‌ كار بايد بكنم؟ حالا باز كنين. (خادم دهانش را باز مي‌كند) خوبه. حالا بذارين ببينم. (دكتر با دقت نگاه مي‌كند و خادم از درد ناله مي‌كند.) آها... بله اين جاست. اين كوچولو اين جاست... پيدات كردم... آهان... خادم: باهاش حرف نزن، نمي‌خواد باهاش دوست بشي، بكشش بيرون.

آخرین محصولات مشاهده شده