دشمن

دشمن - 0
دشمن - 1

دشمن

Foe

کد آیتم: 42433

225,000 تومان تومان 250,000 -10%

موجود در انبار

واقعا در جزیره‌ای کنار مردی به نام کروزو گرفتار شده بودم. مردی انگلیسی که برای من به قدر لاپ‌لندی‌ها بیگانه بود. وقتی از کلبه بیرون رفتم جمعه را جایی ندیدم و از این بابت خوشحال بودم. قدری از راه رفتم و جایی نشستم تا خودم را جمع و جور کنم.دسته‌ای گنجشک لای بوته‌ها جا خوش کرده بودند و با کنجکاوی سرشان را عقب و جلو می‌بردند. اصلا نمی‌ترسیدند چون از ازل هیچ آسیبی از نوع بشر ندیده بودند. باید از آمدن به جزیره پشیمان می‌شدم؟ بخت مرا به جزیره کروزو آورده و گرفتار کرده بود. در دنیای بخت مگر بهتر و بدتر وجود دارد؟ تن به امواج می‌سپاریم و در چشم به هم زدنی هوشیاری‌مان سست می‌شود. خوابیم و وقتی بیدار می‌شویم سمت و سوی زندگی‌مان را گم کرده‌ایم. چه هستند این چشم به هم زدن‌ها که تنها سیستم دفاعی در برابرشان هوشیاری ابدی و غیر انسانی است؟ شاید شکاف‌ها و رخنه‌هایی باشند که صدایی دیگر، صداهایی دیگر، از درون آنها کلام را به زندگی ما می دهند.به چه حقی گوش شنیدن این صداها را نداریم؟