درباره‌‌ی آقای دکارت و شیطان فریب‌کارش (افلاطون‌های کوچک)

سيصد سال پيش آقاي دكارت در يك شب سرد زمستاني شك مي‌كند؛ مي‌توانم به چشم و گوشم اعتماد كنم؟ نكند فريب‌خورده باشم! ممكن است اين دنيا خواب و خيال باشد؟ من واقعا وجود دارم؟ چه‌طور مي‌شود با اين سوال‌ها خوابيد؟! حالا آقاي دكارت درگير پاسخ دادن به خودش است.

آخرین محصولات مشاهده شده