درباره‌‌ی آهنگ‌های شکلاتی (نمایش‌نامه)

يك نيمكت سنگي زير شاخه‌هاي افشان يك درخت بيد و تير چراغي كه از زاويه به صحنه مي‌تابد... پارك خلوت شده است. پيرمرد گردش‌كنان مي‌آيد و روي نيمكت مي‌نشيند. آدمي است معمولي كه نكته قابل وصفي در ظاهر او نيست. با دستمال آهسته خودش را باد مي‌زند و پشت گردن و زير چانه‌اش را از نم و ناي عرق پاك مي‌كند، و آن‌گاه محو تماشاي دختر و پسر جواني مي‌شود كه دست در دست هم دارند و پسر جوان نجواگرانه و دختر مسحور زمزمه‌هاي پسر (و هر دو بي‌توجهي به پيرمرد) خرامان از برابر او مي‌گذرند. كمي كه آن دو گذشتند، جوان با يك كوله از سمت مخالف وارد مي‌شود. قيافه ظريف و اندام متناسبي دارد. زنجير طلايي به گردن انداخته، تي‌شرت زرد، شلوار لي، كفش‌هاي كتاني پوشيده و موهايش را از عقب بسته آويزان كرده است.

آخرین محصولات مشاهده شده