دربارهی اسبها اسبها از کنار یکدیگر (شومیز)
«ملك پروان. اگر نتوانم خط و خبري از ثري برايش ببرم ميميرد. و اگر ملك بميرد، اگر دق كند نميدانم من سروكارم به چه روزگاري بيفتد! كم كمش اين است كه گوروگم ميشوم از اين عالم اگر تو لجن جوي نفله نشوم. پس اگر راهي به گمانت ميرسد كاري بكن. من خيالت را از بابت ذوالقدر راحت كردم. آن يكي ديگرم پيدايش ميكنم، گفتي اسمش چي بود؟» كريما گفت كه مهم نيست؛ «نشد هم نشد!» و چندي گذشت تا بگويد «اين هم زنده بودي ماست. يكديگر ميرسيم و از كنار هم ميگذريم يادي- چيزي از خودمان در ديگري باقي ميگذاريم يا باقي نميگذاريم؛ و هر كدام بهمحض گذر از كنار شانهي هم پاشنهي پاي ديگري گم ميشويم؛ چه اهميتي دارد! مرحب جنم خوبي بود، خيلي فكرياش ميشوم. نگرانم حيف شده باشد با آن بيباكياي كه داشت.»
كد كالا | 251474 |
زبان | فارسی |
نویسنده | محمود دولتآبادی |
سال چاپ | 1403 |
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات | 132 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 148 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.