يونگجو از پا درآمده است. هر کاري را که قرار بوده در زندگي‌اش بکند انجام داده: درس خوانده، با مردي شايسته ازدواج کرده و شغل آبرومندانه‌اي به دست آورده است؛ اما همه‌چيز از هم مي‌پاشد. يونگجو در لحظه‌اي سرنوشت‌ساز، زندگي قديمي‌اش را رها مي‌کند، از شغل پرموفقيتش استعفا مي‌دهد، به دنبال رويايش مي‌رود و يک کتاب‌فروشي باز مي‌کند. او و مشتري‌هايش در محله‌اي زيبا در سئول به دنياي کتاب‌ها پناه مي‌برند. از باريستايي تنها و منزوي گرفته تا زن متاهلي که برشته‌کار قهوه است و در زندگي زناشويي‌اش ناموفق و نيز نويسنده‌اي که ويژگي خاصي را در وجود يونگجو مي‌بيند، همگي از گذشته خود سرخوردگي‌هاي بسياري داشته‌اند. کتاب‌فروشي هيونام–دنگ براي آن‌ها تبديل به مکاني مي‌شود که در آن مي‌آموزند چگونه تمام‌وکمال زندگي کنند.