درباره‌‌ی بوهمی‌ها (مجموعه داستان)

در يك اتفاق خوشايند شهري، هر دو خانه آخري محله ما را دو بيوه اشغال كردند كه شوهرهايشان را در يهودي‌كشي اروپاي شرقي از دست داده بودند. بابا آن‌ها را «بوهمي» مي‌خواند. بابا هر كسي را كه پوست سفيد و لهجه داشت، بوهمب مي‌خواند. هر وقت يك بوهمي مي‌ديد با كلمه «دور» كه تلفظ غلط يك واژه چك بود به او درود مي‌گفت. هيچ‌كدام از بوهمي‌ها چك نبودند؛ بنابراين هر وقت بابا به آن‌ها مي‌گفت «دور» آن‌ها طوري مودبانه جواب مي‌دادند كه انگار او از سال‌ها پيش گيج نبوده است.

آخرین محصولات مشاهده شده