دربارهی تمساحی زیر پوستم (مجموعه داستان)
كاش ميتوانستم، كاش ميتوانستم درباره حباب آبي چيزي نگويم، حباب آبياي كه از توي قاب عكس بزرگ روي ديوار ميزند بيرون. توي عكس فقط من هستم و دريا. درياي جنوب آنقدر آبي است كه حباب، بدون اين كه كسي شك كند، خودش را توي آن استتار كرده است. حالا اما مثل تصويري سهبعدي يواش يواش از آن جدا ميشود و ميآيد طرفم و برعكس حباب قرمز، كه وحشيانه حمله كرد، به نرمي دريچهاش را باز ميكند و مرا ميبلعد. بيست و پنجم اسفند هشت، نه يا ده سال پيش است؛ از آينه ماشين تسبيح سياهي آويزان است كه وقتي ميدان تجريش را دور ميزنيم شروع ميكند به رقصيدن. دست من روي دنده، زير دست اوست. شيشه را ميكشد پايين و ميگويد «به همين زودي هوا داره گرم ميشه.» نزديكيهاي خيابان دولت، وقتي فقط پانزده ثانيه مانده چراغ سبز شود، سرش را برميگرداند طرف من، چند لحظه خيره ميشود به صورتم و دوباره زل ميزند به روبهرويش. بعد چراغ سز ميشود، دنده را ميگذارد يك و تيكآف ميكشد.
كد كالا | 251786 |
زبان | فارسی |
نویسنده | پانیذ هدایتی |
سال چاپ | 1399 |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 80 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 21.4 * 13.5 * 0.4 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 86 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.