درباره‌‌ی تیربار چوبی (و 2 نمایش‌نامه دیگر)

مي‌ره سفر سرباز. با خاطر آسوده. ساده و بي‌ترديد. مي‌دونه كه نابوده. دل مي‌ده به دل كشتن. اگرچه باز مي‌خنده. سرباز آينه رو هر بار. داره به رگبار مي‌بنده. شرح ندونم‌هاش. خودزني و مرگه. انگار كه بيزاره. سرباز دلش تنگه.

آخرین محصولات مشاهده شده