در اين كتاب جنايي شش داستان رازآلود مي‌خوانيم كه فضاي معمايي و عجيب هميشگي آثار رانپو در آن حكم‌فرماست و باعث ميخكوب شدن مخاطب مي‌شود. رانپو با استفاده از عناصر وحشت، تشويش و ترديد داستان‌هايي شگفت‌انگيز در دنياهايي واقعي يا ماورايي خلق مي‌كند كه محوريتشان معما و كشف پيچيدگي‌هاي ذهن آدمي است. در يكي از اين داستان‌ها شاهد حضور كارآگاه زبده و محبوب رانپو، آكچي كوگورو، هستيم. رانپو براي نوشتن برخي داستان هاي اين كتاب از حقايق و پديده‌هاي علمي نيز بهره برده است. «درك‌ناپذير بود كه چرا پزشكي بايد نيمه‌شب پنهاني وارد ساختماني خالي شود و از همه مهم‌تر، با صداي بلند به منظره مردي حلق‌آويز شده بخندد. نمي‌توانستم جلوي كنجكاوي‌ام را بگيرم كه به شدت تحريك شده بود. با اين حال، وقتي از عده‌اي بسيار درباره گذشته و فعاليت‌هاي روزانه دكتر مرا سوال كردم، كوشيدم اين كنجكاوي را بروز ندهم.»