درباره‌‌ی سنگ کاغذ قیچی (نمایش‌نامه)

نسترن: تولدت مبارك. مليكا: تولدم؟ نسترن: يالا فوتش كن. مليكا: ديوونه شدي؟ نسترن: بدو بدو داره آب مي‌شه. (مليكا شمع را فوت مي‌كند.) يه ذره ازش بخور ببين چه جوريه. آها آفرين. مليكا: (نسترن را پس مي‌زند.) خفه شدم نسترن چي‌كار مي‌كني؟ نسترن: بخور بگو دستت درست نسترن جون. مليكا: دستت كه درست، ولي چه تولدي؟ تولد من دو ماه ديگه‌س.

آخرین محصولات مشاهده شده