درباره‌‌ی لبخند باشکوه آقای گیل (نمایش‌نامه)

غروب. فروغ‌الزمان با لباس منزل كج نيمكت، كنار بخاري نشسته، سرش را مضطربانه روي دست تكيه داده است. صداي خفه موتور اتومبيل در باغ. فروغ‌الزمان سربلند مي‌كند و گوش مي‌گيرد. سپس با نور اميدي كه در چهره‌اش دميده، دستي به موهايش مي‌كشد و از جا برمي‌خيزد. صداي گفتگوي نامفهوم از بيرون تالار. فروغ‌الزمان با اشتياق يكي دو قدم طرف در ورودي برمي‌دارد. فخر ايران و تجدد وارد مي‌شوند. فخر ايران پالتوي خز با اشارپ و دستكش پوشيده است. تجدد با تفنن‌هاي مشابه تا چند لحظه پشت سر او پنهان است؛ ولي وقتي پيدا مي‌شود، انحناي محسوس پشت، قد كوتاه و كيف طبي او قبل از هز چيز جلب نظر مي‌كند... فخر ايران به محض ورود خنده‌اش را سر مي‌دهد.

آخرین محصولات مشاهده شده