درباره‌‌ی مردن حوصله می‌خواهد (مجموعه داستان)

گربه همين كه خيز برداشت بپرد، صداي جيغ ليلي بلند شد. ميل قلاب‌بافي توي دست عزيز پيچ خورد و به جاي يك دانه، سه چهار دانه را به تن كشيد. عزيز ميل‌ها را رها كرد. بافتني را انداخت و در حالي كه خودش را روي زمين مي‌كشيد، وحشت زده به طرف تراس رفت...

آخرین محصولات مشاهده شده