دربارهی مرگ تدریجی جون فارو
«چشمم به شبح مردي پشت پنجره افتاد، داشت صاف به قبرستان نگاه ميکرد. حتي از آن فاصله ميفهميدم چشمهايش روي من خيره مانده. اما يک ساعتي ميشد که ديگر خبري از ماشين کشيش نبود. اصلا کسي در کليسا نمانده بود. نگاهم را برگرداندم و با خودم گفتم واقعي نيست. چيزي آنجا نيست. چشمهايم را که به هم زدم، مرد رفته بود.» جون فارو در شهر کوچک و کوهستاني جاسپر به انتظار سرنوشت شوم خود نشسته. زنان خاندان فارو به مزرعه گلهايشان و طلسمي معروفاند که دامن اين خاندان را گرفته. مردم شهر يادشان است سوزانا فارو چطور جنون گرفت و غيبش زد و مادربزرگ جون مجبور شد تنهايي بزرگش کند...
كد كالا | 280681 |
زبان | فارسی |
نویسنده | آدریان یانگ |
مترجم | امید حسینی |
سال چاپ | 1403 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 292 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14 * 21 * 2 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 267 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.