کوسکه کيندائيچي با خبري دلخراش به جزيره دورافتاده گوکومون مي‌رسد، پسر يکي از مهم‌ترين خانواده‌هاي جزيره در يک کشتي نظامي که او را پس از جنگ جهاني دوم به وطن برمي‌گردانده‌، مرده است. اما کيندائيچي صرفا به عنوان خبررسان نيامده، مرد لحظاتي قبل از مرگش به او هشدار داده که حالا جان سه خواهر ناتني‌اش در خطر است. کارآگاه ژوليده عزمش را جزم مي‌کند تا ته‌وتوي اين پيشگويي مرموز را درآورد و اگر بتواند از آن سه دختر محافظت کند. در همان حيني که کوسکه کيندائيچي تلاش مي‌کند از رازهاي جزيره پرده بردارد، زنجيره‌اي از قتل‌هاي هولناک آغاز مي‌شود. کيندائيچي تحقيقاتش را شروع مي‌کند، اما طولي نمي‌کشد که با خطرات مهلکي از جانب قاتل ناشناس و بومي‌هاي طايفه‌گرايي که از اين غريبه به دليل دخالت در کارهايشان متنفرند مواجه مي‌شود.