درباره‌‌ی هری پاتر و فرزند نفرین شده (گالینگور) بخش اول و دوم نمایش‌نامه

ايستگاهي شلوغ و پر رفت‌وآمد. پر از مردمي كه مي‌خواهند به جايي بروند. وسط جمعيت پرتكاپو، دو قفس بزرگ روي دو چرخ‌دستي پر از واسيل، لق‌لق مي‌خورند. دو پسربچه به نام‌هاي جيمز پاتر و آلبوس پاتر چرخ‌ها را جلو مي‌برند و مادرشان جيني پشت سرشان است. هري سي‌و‌هفت ساله، دخترش ليلي را روي شانه‌هايش نشانده است. آلبوس: بابا، جيمز هي مي‌گه. هري: جيمز، اذيتش نكن. جيمز: فقط گفتم ممكنه توي اسليترين بيفته. خب ممكنه بيفته ديگه... [پس از چشم‌غره پدرش] باشه. آلبوس: [با نگاهي به مادرش] برام نامه مي‌نويسين ديگه؟ جيني: اگه بخواي، هر روز برات نامه مي‌فرستيم. آلبوس: نه، هر روز كه نه. جيمز مي‌گه خيلي‌ها ماهي يه نامه براشون مي‌آد. منم نمي‌خوام...

آخرین محصولات مشاهده شده