درباره‌‌ی وصیت و صبحانه (مجموعه شعر)

چشم‌هاي تو قوطي رنگ‌اند. همه جا را سياهي فرا مي‌گيرد. به تو نزديك مي‌شود شب من. نفسم بوي ماه مي‌گيرد. ما بناهاي محكمي بوديم. بولدزرها خراب‌مان كردند. بعد از آن، هر خرابه‌اي ما را. با خودش اشتباه مي‌گيرد.

آخرین محصولات مشاهده شده