درباره‌‌ی و تو برنگشتی

ديگر از گاز خبري نبود. ديگر دهانه گشوده‌اي در كار نبود كه بتوانند دقيقه به دقيقه ما را درون آن بيندازند. ما دختران بير كنائو از بزرگ‌ترين مركز قتل عام نجات پيدا كرده بوديم. ديگر دودكشي در كار نبود. نه كوره جسدسوزي، نه بوي جسدهايي كه جزغاله مي‌شد. براي همين بود كه من، با اين كه مثل بيد مي‌لرزيدم، زير چادرهايي كه ميان برف بر پا كرده بوديم آواز مي‌خواندم.

آخرین محصولات مشاهده شده