درباره‌‌ی پارالاکس (جیبی) 5 نویسنده 5 جایزه 5 داستان 4

ميراندا را در زنجيره بي‌پايان صورت‌ها مي‌بينم. بعد از شش سال، تازه همه شبيه او شده‌اند. كه به نوعي مضحك است، چون من بارها فراموش كرده‌ام او چه شكلي است، تا اين كه در يك اتوبوس به جا آوردمش؛ در صف بانك، در يك كافه پياده‌رو، كانال اخبار روزانه، با سگ روتوايلر كنار پايش، و بوم! قلبم ديوانه‌وار مي‌كوبد، دست‌هايم مي‌لرزند، انگار همين ديروز سس را ترك كرده‌ام.

آخرین محصولات مشاهده شده