درباره‌‌ی پیچیده در کتان ماه (مجموعه شعر)

از اسب‌هاي عصياني من يكي گريخته است با شال بلند شيهه‌اش تا ماه. خسته از پرسه‌هاي دراز، مسافر پير. پاي قلعه باستاني بر زمين نشست. ميدانچه خالي بود و دروازه از بادهاي شمالي ويران.

آخرین محصولات مشاهده شده