درباره‌‌ی چشم‌هایت (برگزیده اشعار عاشقانه نزار قبانی)

باران بر سرمه حجازي چشمانت مي‌بارد. و من در ميان ميدان كنكورد سراسيمه بر جا مي‌ايستم. پاريس همراه با من سراسيمه‌وار مضطربم مي‌سازد. حكومتي سقوط مي‌كند، و حكومتي تازه مي‌آيد. مجلات فرانسوي از پيشخان روزنامه‌فروشي و روميزي‌ها از ميز قهوه‌خانه‌ها به پرواز درمي‌آيند. و گنجشكان از چشمان عربي‌ات، پناهندگي مي‌گيرند.

آخرین محصولات مشاهده شده