درباره‌‌ی 1 نخ بیشتر تا شب ارغوان

دستي به شلوارش كشيد و شن‌هاي چسبيده به آن را پس زد، اما با شن‌هاي خيس و نم‌داري كه به پايش چسبيده بودند كاري نمي‌توانست بكند. كفشش را پشت سرش جا گذاشت و در امتداد تلاقي موج و ساحل قدم‌زنان رو به جلو رفت. ممنونم ارغوان بوي خداحافظي مي‌داد؛ مي‌دانست مي‌خواهد خداحافظي كند تا از اين حالت دربيايد و برگردد به اصل خودش، اصلي كه با شنيدن حرف‌هاي قشنگ روي دور و نزديك شدن صدايش تاثير نگذارد، اما آن‌قدر فداكار نبود كه بند از پاي به‌تله‌افتاده بازكند. گوشي را لحظه‌اي رو به دريا گرفت، دريا هم كم نگذاشت. موج سنگيني حواله كرد تا صدايش از پشت خط تا تهران برسد.

آخرین محصولات مشاهده شده