درباره‌‌ی آنانیموس

آن روز قضيه فرق مي‌کرد. استراليايي‌ها بي‌دين‌وايمان‌تر از آن بودند که پيس‌پيس کردن‌هاي زيرلبي عمه ‌زيور روي دل سياهشان اثر کند. گل اول و نيمه بعد گل دوم. حيدر كه تا پيش از شروع بازي درباره تاثير معجزه‌آساي ذكرگويي عمه زيور سخن‌سرايي مي‌كرد و حالا بعد از گل دوم سنگ روي يخ شده بود، به عمه زيور گفت:«نمي‌خواد ذكر بگي... معلومه از ته دل و با خلوص نيت نمي‌گي كه داريم گل مي‌خوريم ديگه، وضو گرفتي اصلا؟» همچين حرف‌هايي... البته حرفش پربيراه هم نبود، چون به‌محض اينکه عمه ‌زيور به زور پدربزرگ و التماس‌هاي ما آن تسبيح لعنتي را کنار گذاشت، توپ کاملا الله‌بختکي به پاي ابراهيم تهامي خورد و جلوي خداداد افتاد؛ خداداد پاس داد و کريم باقري توپ را به تور دروازه مارک بوسنيچ چسباند. وقتي حيدر فرياد «الله اکبر» سر داد، پدرم گفت: «بنشين حيدر! مگه اومدي نماز جمعه‌‌؟»

آخرین محصولات مشاهده شده