درباره‌‌ی اسم مستعار پروانه

آن شب در اتاقي كه مال من و طلا و زينب بود، تنها بودم. به خورشيد نگاه كردم كه در حال طلوع بود. خورشيد داشت بقيه لباس قرمزش را روي تپه‌ها جا مي‌گذاشت. اين منظره را دوست داشتم. هميشه دوست داشتم شهرها و خانه‌هايي در تخيلم بسازم و آن‌ها را با هر چه دوست دارم پر كنم، به هر چيز كه مي‌خواستم زندگي مي‌بخشيدم و هر چيزي كه مي‌خواستم مي‌كشتم. مي‌خواستم شهري بسازم كه فقط مال من باشد و اشغالگران در آن سهمي نداشته باشند.

آخرین محصولات مشاهده شده