درباره‌‌ی اندکی نفرت (نخستین قانون دوران جنون 1)

دودكش كارخانه‌هاي صنعتي بر فراز آدوا قد برافراشته‌اند و دنيا با فرصت‌هاي جديدش در جوش‌و‌خروش است، ولي زخم‌هاي كهنه مثل گذشته‌ها دردناك‌اند. در مرزهاي خون‌بار آنگلند، ليو دن براك دست‌وپا مي‌زند تا در ميدان نبرد به شهرت و آوازه دست پيدا كند و لشكريان متجاوز استور شبانگاه را شكست دهد. اميدوار است كمكي از كاخ از راه برسد، ولي پسر شاه جيزال، شاهزاده اورسوي سست‌عنصر، مردي است كه در نااميد كردن ديگران خبره است. سپيده‌دم دوران ماشين‌هاست، ولي دوران جادو از مردن امتناع مي‌كند. ريكه با كمك زن كوه‌نشين، ايسرن اي فايل مي‌كوشد كنترل نعمت يا شايد هم لعنتي را به دست بگيرد كه «چشم بلند» نام دارد. ديدن صحنه‌هايي از آينده يك چيز است، ولي زير دستان راهنماي نخستين ساحران كه هنوز ريسمان‌ها را مي‌كشد، عوض كردن آينده موضوعي ديگر است...

آخرین محصولات مشاهده شده