درباره‌‌ی این چند سال اخیر (نمایش‌نامه)

... چرا لب‌هايت را با ريسمان شرم به هم دوخته‌اي؟ چرا چشم‌هايت را با قفل قهر به هم بسته‌اي؟ اين منم، همان كسي كه از پي به دست آوردنش بارها سيلي خوردي و بر تنت زخم‌ها نشست. هنوز چشمانم پرشبنم مي‌شود وقتي به ياد مي‌آورم كه تو چگونه از درد نااهلان به خود مي‌پيچيدي و نام مرا با بغض در تاريكي شب در كوچه‌هاي همين شهر فرياد مي‌زدي؟ چه زود به چشم تو از گلي خوشبو به خاري بدل گشتم؛ آتش شور تو كه شعله‌هاي فراخي داشت، از درون به خاموشي گراييد و چه زود سرد شد!

آخرین محصولات مشاهده شده