دربارهی بامگارتنر
مرد جوان روي صندلي نشست، به من نگاه كرد و گفت:«از يه جايي ميشناسمت، نه؟»
جواب دادم «شناختن كه اغراق آميزه، ولي قبلا يه بار همديگهرو ديديم. ماهها قبل تو يه مغازه سمساري، ده بلوك اونورتر. تا جايي كه يادم ميآد، اون روز تا زانو بين قابلمهها گيرافتاده بودي.»
گفت:«خودشه! خنزرپنزري تقاطع آمستردام و نودوهشتم! به هم لبخند زديم، درسته؟»
بلافاصله پس از آنكه واژه «لبخند» را بر زبان آورد، لبخندي ديگر بر سيمايش نشست، لبخندي پهنتر از آنكه در پاييز به من هديه داده بود، هنگامي كه من هم با لبخندي پهنتر از لبخند قبلي خودم، جوابش را دادم، احساس كردم چيزي غريب رخ داده است. نه خود لبخندها، بلكه اين واقعيت كه هر دويمان، آن لحظه گذرا و ناچيز را پس از ماهها به ياد داشتيم، و واقعيت عجيبتر آن بود كه به سبب خاطره مشتركمان از آن لحظه، جوري رفتار ميكرديم كه انگار رابطهاي ميان ما شكل گرفته، گرچه حقيقت آن بود كه هنوز هيچچيز درباره يكديگر نميدانستيم.
كد كالا | 277389 |
زبان | فارسی |
نویسنده | پل استر |
مترجم | مهتاب صفدری |
سال چاپ | 1402 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 148 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.9 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 156 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.