درباره‌‌ی برف‌های آبی

چيزهايي كه خواندم تكانم دادند و من را به جايي رساندند كه هنوز هيچ‌كس مرا به آنجا نرسانده بود. ساكت شدم؛ مادرم هم سكوت كرده بود. براي نخستين بار از هنگام تبعيدمان خدا با ما حرف مي‌زد، ما از نو به ميان برگزيدگان برگشته بوديم. آيا پرسشي راجع به انگيزه تبعيدمان مي‌توانست در من زاده شود؟

آخرین محصولات مشاهده شده