فرض كن بهترين دوستت را به قتل رسانده‌اي؛ چه حسي داري؟ تصور كن فكر مي‌كني بهترين دوستت را به قتل رسانده‌اي و بقيه هم همين‌طور فكر مي‌كنند. فرض كن حقيقتي كه تو در ذهن داري اصلا براي كسي اهميت ندارد. بعد از اين‌كه لوسي در حال پرسه زدن در خيابان‌ها، آغشته به خون بهترين دوستش، سوي، پيدا مي‌شود، همه فكر مي‌كنند او يك قاتل است.