درباره‌‌ی بی‌تابستان (نمایش‌نامه)

مادر وارد مي‌شود. بدون سلام مي‌رود كه روي چرخ‌وفلك بنشيند. نقاش: رنگي‌نشين. مادر كنار چرخ‌و‌فلك مي‌ايستد. انگشتش را روي چرخ‌وفلك مي‌كشد، اما رنگي روي ميله‌هاي چرخ‌و‌فلك نمي‌بيند. نقاش متوجه مي‌شود. خشك شده؟ مادر انگشتش را نشان مي‌دهد. پس خشك شده. مادر هنوز مردد است، دوباره انگشتش را به ميله چرخ‌وفلك مي‌زند و به آن نگاه مي‌كند. بعد كه مطمئن شد، روي آن مي‌نشيند.

آخرین محصولات مشاهده شده