درباره‌‌ی تابستان

تنها واقعيت اين بود که خويشتن تازه‌اي از درون چريتي آشکار مي‌شد و همه پيچک‌هاي درهم‌تنيده وجودش به‌سوي نور بالا مي‌رفتند. همه زندگي‌اش را بين آدم‌هايي گذرانده بود که احساساتشان تباه شده بود، چون هيچ‌وقت از آ‌ن‌ها استفاده نکرده بودند؛ و در ابتدا چيزي که از مهرباني‌هاي هارني شگفت‌انگيزتر به نظر مي‌آمد حرف‌هايي بود که جزئي از اين مهرباني‌ها بودند. چريتي هميشه عشق را چيزي مبهم و مخفيانه تصور کرده بود و هارني آن را برايش به چيزي روشن آزاد، مثل هواي تابستان، تبديل کرده بود. تابستان روايت بيداري احساسات پرشور و اميال آتشين دختري جوان در جريان عشق ممنوعه است. چريتي رويال نخستين عشقش را در بستر بي‌رحمي‌هاي جامعه بسته‌اي تجربه مي‌کند که متاثر از تنگ‌نظري‌ها و رسوم کهنه‌اش خواسته‌هاي او را برنمي‌تابد.

آخرین محصولات مشاهده شده