شايد بتوان گفت تسليم كتابي است درباره مقاومت‌هاي روان بشر در برابر هرآنچه مي‌تواند برايش مفيد باشد. مقاومتي قرمان‌گونه در برابر تسليم‌شدن، مقاومتي قهرگونه در برابر ايمان آوردن و مقاومتي كمابيش بيمارگونه در برابر خواستن. فيليپس در اين كتاب تلاش مي‌كند به زواياي پنهان روان سركشي كند، اينكه واقعا مي‌دانيم چه مي‌خواهيم؟ مي‌دانيم به چه باور داريم و اين باور چه سودي برايمان دارد؟ مي‌دانيم از چه چيزي طرد شده‌ايم و اين طرد شدن چه تاثيري بر روان و شخصيتمان گذاشته است؟ واقعيت اين است كه ما همواره طرد مي‌شويم؛ مخصوصا زماني كه به نظر مي‌رسد پذيرفته شده‌ايم.