درباره‌‌ی خون الف‌ها (حماسه ویچر 3)

شهر در حال سوختن بود. شعله‌هاي آتش، خانه‌هاي كاه‌گلي اطراف كوچه‌هاي باريكي كه به خندق دور قصر منتهي مي‌شدند را به كام خود كشيده بود و ديوارهاي قصر را در خود فرو مي‌برد. از سمت غرب، از دروازه بندرگاه، صداي جيغ و غوغاي نبردي وحشيانه و ضربات دژكوب‌هايي كه به ديواره‌هاي قصر مي‌كوبيدند، هر لحظه بلندتر مي‌شد. مهاجمان به شكل غيرمنتظره‌اي با در هم شكستن سنگرهايي كه تنها با تعداد كمي سرباز، چند شهروند تبرزين‌دار و تعدادي كمان‌دار محافظت مي‌شدند، آن‌ها را محاصره كردند...

آخرین محصولات مشاهده شده