درباره‌‌ی رونوشت معکوس (6 نمایش‌نامه‌نویس هفتمی را به خاک می‌سپارند) نمایش‌نامه

هات‌فلوت: آه! نمايش شروع مي‌شود. بياين. ديگه بهتره شروع كنيم به كندن. آسپرا: بر فراز قله. رو به دريا. همون‌طور كه دينگ وصيت كرد. اتولاين: جرمش سنگين نيست؟ فلاتي: ورود غيرقانوني، خسارت به ملك خصوصي، تخريب مكان برجسته تاريخي، و بدتر از همه انتقال بافت پيكره - يا به‌عبارتي دينگ بيچاره - در وضعيت روبه‌فساد بيماري‌زا، در وسيله نقليه عمومي. هات‌فلوت: اون كه منجمد شده بود. براي سلامتي كسي خطري نداره. تا اين‌جا هم كه تو صندق قرص‌ و محكم اومد، اون‌قدر كه بي‌كمك باربرا نمي‌شد حملش كرد. بيف: ‍[گريز مي‌زند] آه اي ايده عالي و قشنگ ساده كوتاه، به من الهام شو. بذر يه نمايش‌نامه باش. يه طرح. هات‌فلوت: اين بايد يه نمايش‌نامه تحويل بده، به مهلتش چيزي نمونده.

آخرین محصولات مشاهده شده