درباره‌‌ی رگ قلع

رگ قلع، داستان نويسنده‌اي است كه مرزهاي بين واقعيت و خيال را گم كرده، يا بهتر، مرزي ميان واقعيت و خيال نمي‌بيند. هر چه واقعي است خيالي مي‌نمايد و هرچه خيالي است واقعي. همين است كه خود خويش را در رماني كه دارد بازنويسي مي‌كند غرق‌شده مي‌يابد و تا آن‌جا پيش مي‌رود كه ديگر نمي‌داند كي شخصيت، رمان خود است و كي شخصيت واقعي زندگي‌اش، و حتي وقتي به عنوان نويسنده در متن دخالت مي‌كند پيدا نيست كه شخصيتي است درون متن يا بيرون از آن.

آخرین محصولات مشاهده شده