درباره‌‌ی ریواس‌های بلند رودخانه تیزو (مجموعه داستان)

چيز بيش‌تري نبود كه روزنامه‌ها بنويسند. اين كه هاله پايش را بلند مي‌كند و مي‌گذارد آن طرف نرده و مي‌افتد. قبل از اين‌كه فرصت پيدا كند تا به پايين نگاه كند. دستي كه لرزيده و مهلت مكث نداده. ميله آهني از سرما به سفيدي مي‌زده. اما دستش فرصت لمس سرما را نداشته. لغزيده و از نرده‌ رها شده...

آخرین محصولات مشاهده شده