درباره‌‌ی سلاخ‌خانه شماره 5 (خشتی با جعبه)

كمتر يا بيشتر، ولي همه اين‌ها اتفاق افتاده است. در هر صورت، بيشتر قسمت‌هاي جنگ واقعي است. فردي را مي‌شناختم كه در درسدن به خاطر برنداشتن قوري كه متعلق به او نبود، با گلوله كشته شد. پسر ديگري را مي‌شناختم كه تهديد مي‌كرد بعد از جنگ افراد مسلحي را اجير مي‌كند تا دشمنان شخصي‌اش را بكشند، و اين‌جور چيزها. من تمامي اسم‌ها را تغيير داده‌ام. در سال 1967 با پول بنياد گوگنهايم (خدا خيرشان دهد) به درسدن بازگشتم. اين مكان بسيار شبيه به ديتون در ايالت اوهايو بود، البته فضاي باز بيشتري از ديتون داشت. بايد هزاران تن پودر استخوان انسان در زمينش دفن شده باشد. با يكي از همرزمان قديمي به نام برنارد وي اوهار به آنجا برگشتم. با يك راننده تاكسي دوست شديم و او ما را به سلاخ‌خانه‌اي برد كه در دوران اسارت شب‌ها در آن حبسمان مي‌كردند. نامش گرهارد مولر بود...

آخرین محصولات مشاهده شده