درباره‌‌ی سوخته از یخ (نمایش‌نامه)

هر روز صبح كه از خواب بيدار مي‌شم، دنيا اين‌قدر سوت و كوره كه شك مي‌كنم نكنه وقتي خواب بودم تباه شده باشه. هر بار كه خورشيد با بي‌رحمي بيدارم مي‌كنه، همه‌چيز رو از صفر شروع مي‌كنم. از صفر! هر صبح همون كارهاي هميشگي رو مي‌كنم تا به خودم يادآوري كنم كه دنيا همونيه كه بوده. چرا همه اين‌ها رو براي تو تعريف مي‌كنم، آدام؟ براي اين كه در اتاقم گوش مي‌ايستي. در اتاقم گوش مي‌ايستي و سعي مي‌كني صداها رو كنار هم بذاري تا بهشون معنا بدي. حالا ديگه مي‌دوني چه معنايي مي‌دن؛ تختم جيرجير مي‌كنه. بايد گلويي تازه كنيم.

آخرین محصولات مشاهده شده