درباره‌‌ی شب‌به‌خیر دزدمونا (روز‌به‌خیر ژولیت) نمایش‌نامه

تيبالت: آن‌جا آرام بگير، اي طبع منحرف. (مي‌خواهد بيرون برود، اما درنگي مي‌كند و برمي‌گردد.) اگر كنجكاوي مرا از رفتن بازمي‌دارد از نوع صرفا علمي و بي‌ضرر آن است- چون بر آنم تا عضوش را ارزيابي كنم. (در حالي‌كه تيبالت مي‌خواهد جامه‌هاي كانستنس را دريياورد، دزدمونا و در پي‌اش رومئو به حياط گورستان وارد مي‌شوند.) رومئو: (روي سنگ قبري دراز مي‌كشد) بيا با من بر اين تخت مرمرين بخواب. (با شنيدن صداي رومئو، تيبالت از كانستنس فاصله مي‌گيرد.) تيبالت: نمي‌خواهم دست بر شلوار او گرفتار شوم، و گمان برند از همان قماشي‌ام كه اوست. ....

آخرین محصولات مشاهده شده