درباره‌‌ی فرستنده (ناشناس)

هفتصد‌و‌سي‌و‌سه روز بعد از اينكه مامانم مرد، چهل‌وپنج روز بعد از اينكه بابايم با يك نفر كه در اينترنت پيدايش كرده بود مخفيانه ازدواج كرد، سي روز بعد از اينكه بندوبساطمان را جمع كرديم و كلا آمديم كاليفرنيا و درست هفت روز بعد از اينكه رفته بودم سر كلاس سوم دبيرستان كاملا جديدي كه محض رضاي خدا حتي يك نفر را هم آنجا نمي‌شناختم، ايميلي به دستم رسيد. اينكه ايميلي با امضاي ناشناس و عجيب «هيشگي» يك‌دفعه در اينباكس شخصي آدم سبز بشود به‌اندازه خودش عجيب‌و‌غريب است، ولي زندگي من اين اواخر آن‌قدر غيرعادي شده بود كه ديگر هيچ‌چيز به چشمم غريب نمي‌آمد.

آخرین محصولات مشاهده شده