درباره‌‌ی ماجرای خانواده بالبوئنا در امپراتوری روم (مسافران زمان 3)

يك شير افتاده دنبالم. دهنش را تا ته باز كرده و مي‌غرد. چند هزار نفر دوروبرم دادوهوار مي‌كنند و مي‌خندند. با تمام وجود مي‌دوم تا به چنگ شير نيفتم. وسط يك سيرك رومي خيلي بزرگم و هي دور خودم مي‌چرخم. لابد مي‌پرسيد چطور سر از اينجا درآورده‌ام.

آخرین محصولات مشاهده شده