درباره‌‌ی ماهی مهاجم

قبل از اين هم ضربه چاقو خورده بودم. مي‌دونستم خونريزي شديد چه حسي داشت. داش موتوري خيز برداشت و مچ دست بيف رو گرفت و به پشت چرخوند و شكست. صداي تق شكستن چوب كبريت به گوش رسيد. به يقين مچش خرد شد. داش موتوري چاقوي ضامن‌دار بيف رو برداشت و خون روي دسته چاقو را نگاه كرد. اطرافيان خشكشان زده بود. اونها آگاه بودن كه داش موتوري راجع به نزاع دسته‌جمعي چه گفته بود. فكر مي‌كنم با ملاحظه گفت: نمايش ديگه تموم شد.

آخرین محصولات مشاهده شده