درباره‌‌ی مردی سوخته در زمستان

روزنامه‌نگاري جنايي که به انتها رسيده و قاتلي زنجيره‌اي که با او بازي مي‌کند؛ وجه اشتراک آن دو مي‌تواند هر خواننده‌اي را بر جاي خود ميخکوب کند. روکر ليندستروم که هم‌چنان در سوگ فرزند خردسالش به سر مي‌برد، شوم‌ترين نقطه‌ي جهان را براي فرار از همه‌چيز و همه‌کس انتخاب مي‌کند؛ کلبه‌اي ويرانه در ديِر ليک که پدر مرحومش، يکي از بدنام‌ترين قاتلان زنجيره‌اي ايالت مينه‌سوتا، برايش به يادگار گذاشته است. اگر در و ديوارهاي اين مسلخ‌کده زبان داشتند، نعره‌هايشان گوش همه را کر مي‌کرد. کارآگاه تس هارلو نيز با مشکلي دست‌وپنجه نرم مي‌کند که گره آن تنها به دست روکر باز مي‌شود؛ يافتن راهي براي ورود به درون ذهن يک آدم‌کش. قاتل مقلدي که جا پاي پدر روکر گذاشته و در کمين طعمه‌هاي جديد است. تس گمان مي‌کند که پاسخ سيل ناگهاني قتل‌هاي اخير مي‌تواند نزد روکر باشد؛ نه‌تنها به‌دليل سابقه‌ درخشان پدرش، بلکه به اين علت که روکر با فعاليت‌‌هاي تحقيقي خود توانسته بود قاتل پسرش را روانه‌ زندان کند.

آخرین محصولات مشاهده شده