درباره‌‌ی منتظرم بارون بیاد

يوكابد دلش مي‌خواست هنوز هم فرياد بزند و بگويد: يوكا مرد... مي‌فهمي؟؟؟ يوكا مرد... چرا بي‌خبر رفتي؟؟؟ اصلا كجا رفتي؟... كجا بودي كه ديگر يوكا نبودم... كه هاجر بودمو سعي «صفاومروه» مي‌كردم ... كه سراب مي‌ديدمو نمي‌توانستم به آب برسم... آدم عاشق به جملات زيبا دل مي‌بندد. جملات خوراك دل عاشق‌اند... با هر جمله زيبا، كرم كوچك عشق تغذيه مي‌كند. رشد مي‌كند و يك روز پيتون غول‌آسايي مي‌شود كه وجود آدم را تسخير كرده است... اما جملات زيبا كافي نيستند... مثل بوهاي خوشند... مثل بوي عطري خوشايند اما فاني... با اولين نسيم مي‌روند...

آخرین محصولات مشاهده شده