درباره‌‌ی من آدم کشته‌ام (داستان‌های کوتاه از نویسندگان روس) مجموعه داستان

آه، خواننده محترم، بد دردي است نويسنده روس بودن... مدام مي‌نويسي و مي‌نويسي و خودت هم نمي‌داني چرا مي‌نويسي. خواننده لابد در اين‌جا پوزخند مي‌زند و مي‌گويد مگر به خاطرش پول نمي‌گيري؟ آه، خواننده محترم، اصلا پول چيشت؟ فرض كن پول گرفتي، بعد هيزم خريدي و يك جفت چكمه هم براي زنت. تمام مي‌شود و مي‌رود. پول نه آرامش روحي مي‌آورد، نه انديشه‌هاي جهان‌شمول. و البته اگر همين حساب حقيرانه و منفعت‌جويانه را هم كنار بگذاريم، نويسنده لابد تفي به تمام ادبيات مي‌انداخت و همان دستي را كه قلم تويش بود قلم مي‌كرد و دست از نوشتن برمي‌داشت. خواننده‌هاي ما هم خيلي بي‌محابا شده‌اند. از رمان‌هاي فرانسوي و امريكايي آويزان مي‌شوند و به دنبال پرواز شتابان خيالات هستند. ولي از كجا مي‌شود پرواز شتابان خيالات پيدا كرد، وقتي اصولا در زندگي واقعي روسيه خبري از اين چيزها نيست؟ در انقلاب، هم شتاب داريم هم خيالات شكوهمند. ولي بيا و درباره‌اش بنويس.

آخرین محصولات مشاهده شده