درباره‌‌ی هری پاتر و یادگاران مرگ (کتاب هفتم) گالینگور

در خيابان باريك و روشن از نور مهتاب، دو مرد در فاصله چند متري يكديگر، ناگهان پديدار شدند. لحظه‌اي بي‌حركت ماندند، با چوب‌دستي‌هايشان سينه هم را نشانه گرفتند، سپس همين كه يكديگر را شناختند، چوب‌دستي‌ها را زير شنل‌هاي‌شان پنهان كردند و فرز و چابك، در يك جهت به راه افتادند.

آخرین محصولات مشاهده شده