درباره‌‌ی چوب زیر بغل دو ضرب در دو مساوی بی‌نهایت (نمایش‌نامه)

دختر در ظلمات، شمعي بر تارك صحنه مي‌نشاند. او آرزو دارد تا پهلوان از جهان رويا آشكار شود. و نجاتش بدهد. و پهلوان با يك جفت چوب زير بغل، و تني فرسوده، اما صوت و صدايي فلك شكاف پاي در ميدانك آدميان مي‌گذارد. عرصه ميدانك با زنجير كهني سر در زمين، به ناپيداي آسمان بسته است. باشنده‌يي نيست. جز شاهدي مثالي. پهلوان در رجزي دراز باشندگان را فرا مي‌خواند تا بيايند و خواستشان را بخواهند و...

آخرین محصولات مشاهده شده